جدول جو
جدول جو

معنی عالی ود - جستجوی لغت در جدول جو

عالی ود(وَ)
شعبه ای از طایفۀ عالی انور هفت لنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هالیوود
تصویر هالیوود
تپه های هالیوود (Hollywood) منطقه ای در لوس آنجلس ایالت کالیفرنیا و یکی از معروف ترین مناطق در جهان برای صنعت سینما و تولید فیلم است. این نام به عنوان نمادی از صنعت فیلم سازی و سینمای جهانی شناخته می شود. به طور خاص به ناحیه ای از این شهر که در آن بیشتر استودیوها، تولیدکنندگان، بازیگران، فیلم های سینمایی و تمامی جوانب مربوط به صنعت سینما و تلویزیون قرار دارند. هالیوود به عنوان مرکز فیلم سازی و تولید محتوای تلویزیونی بین المللی شناخته شده است و نمادی از فرهنگ و هنر سینما در سطح جهانی است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از عالی قدر
تصویر عالی قدر
والامقام، بلندمرتبه، بزرگوار
فرهنگ فارسی عمید
(نُ)
نام منظومه ای در نعت مریم علیها سلام بقرون وسطی
لغت نامه دهخدا
(مَ)
طالب مولی که دنیا و عقبی را در خیال هم نیارد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
بلندمرتبت. والامقام. بزرگوار. از القاب احترام که در اول نوشتجات و در سر پاکتها نویسند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران. واقع در 21هزارگزی باختری شهرک، کنار راه عمومی مالرو قزوین. کوهستانی و سردسیر. 82 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات، لوبیا، سیب زمینی، شغل اهالی زراعت صنایع دستی کرباس و گلیم وجاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. واقع در 11هزارگزی جنوب ماهیدشت و 4هزارگزی جنوب خزل. ناحیه ای است واقع در دامنۀ سردسیر و 175 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات، حبوبات، دیم و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه مالرو دارد و در تابستان از خزل اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ وَ)
تیره ای از طایفۀ ’بکش’ است و آن طایفه ای است از ایل ممسنی در فارس. این تیره را ’عالی وند’ نیز نامند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90) (ازفارسنامۀ ناصری، بلوکات فارس بلوک ممسنی ص 303)
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ)
دهی است از دهستان خدابنده لو، بخش قروه، شهرستان سنندج. این ده مشهور به علی سرخ است. رجوع به علی سرخ شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
اپرمرد ابرمرد طالب مولی که دنیا و عقبی را در خیال هم نیارد، آنکه به مرحله اعلای بشریت برسد زبرمرد
فرهنگ لغت هوشیار
والا ارج اوجمند بلند مرتبه والا مقام، از عناوین احترام آمیز که در مکاتبات به کار برند
فرهنگ لغت هوشیار
ارجمند، بزرگوار، بزرگ، بلندمرتبه، جلیل، شریف، عزیز، گرامی، گرانقدر، گرانمایه، گران پایه، مفخم، والامقام، والا
فرهنگ واژه مترادف متضاد